دسته : -plan پلان
فرمت فایل : word
حجم فایل : 49 KB
تعداد صفحات : 82
بازدیدها : 273
برچسبها : دانلود تحقیق پیشینه تحقیق
مبلغ : 3500 تومان
خرید این فایلتحقیق منابع الهام هنرهای آرنوو
سرآغاز طراحی قرن بیستم
اغلب به نظر می رسد كه تغییر قرن موجب درونگری می شود. با خاتمه یافتن یك سده و شروع سدة جدید نویسندگان و هنرمندان خرد سنتی را به نقد می كشند و به دنبال امكانات تازه ای برای تغییر اوضاع فرهنگ بشری می روند.
بنابراین هنر نو كه در میان دو جنبة «هنر به خاطر هنر» و زیبایی شناسی كاركردی به دامه افتاده بود تركیبی غریب از هنر، تصنع و كارآیی را به نمایش گذاشت . مانند اكثر چیزهایی كه اصرار بر تماماً نو بودن دارند، نتوانست به باز تعبیر گذشته بپردازد: نگاه به هنر شرق پرتو تازهیی به طراحی اروپایی افكنده بود و هنر روكوكو تا اندازهیی در این حیطه به وام گرفته میشد، دست نوشته های تذهیب شدة سلتی Celtic به خاطر وحدت در طراحی و دوردستی رمانتیك شان تحسین می شدند.
از میان طراحان «هنر نو» ، جمال پرستان انتزاع خط منحنی ها و گل و برگ را به صورت آسایشی بازیگوشانه و معمولاً كاركردی از شكل قراردادی مورد استفاده قرار می دادند. با وجود این و علی رغم هدف های انقلابی ادعایی، گاهی اوقات میان علایق سبك و احمقانة طبقة متوسط گرفتار می شدند. در واقع طرح های «هنر نو» سطح ساختارها را به همان اندازه مبهم می ساخت كه تزئینات بیمارگونة ویكتوریایی چنین كرده بودند.
با آغاز سدة نوزدهم میلادی و تحولات پویایی كه در این قرن از لحاظ علمی،سیاسی،صنعتی و فرهنگی در اروپا رخ نمود، بسیاری از هنرمندان پیشرو، آكادمیسم حاكم بر فضای هنری اروپا را كه متكی بر سنن و ویژگیهای دیرپای كلاسیك (یونانی – رومی) بود، متناسب با این تحولات ندانسته و تلاش كردند تا برای رهایی از این بن بست راهكارهای تازه ای تدبیر بیندیشند.
مسلماً رهایی از یك سنت دیرپای فرهنگی كه تا عمیق ترین لایه های ذهن اروپاییان ریشه دوانیده و هنر را بازتابی از روایت عینی طبیعت در قالب تصویر می پنداشتند، حركت ساده ای نبود. ولی با تلاش فراگیر هنرمندان خلاق و پیشرو و ایمان به پیمان نانوشته ای كه جملگی ضرورتش را احساس می كردند، امری اجتناب ناپذیر می نمود. یكی از راههای مقابله با آكادمیسم مختصر اروپایی، رویكرد به جهان بینی و دانش تصویری دیگر فرهنگ ها بود. این رویكرد در سه قالب عینیت یافت:
- تأثیرپذیری از فرهنگ تصویری ژاپن (Japonisme)
- شرق گرایی orientalism
- توجه به فرهنگ های بومی و اقلیمی Primitivism
سدة نوزدهم میلادی، سدة انقلابات، تحولات و در عین حال بحران هایی است كه جهان بینی و دنیای مدرنیسم را رقم زد. اگر چه این دگرگونیها اغلب در غرب و به ویژه اروپا شكل پذیرفت، لیكن هر یك از دیگر فرهنگ های جهانی، در شكل دهی و ساماندهی آن بی تأثیر نبوده و نهایتاً سهم و نقش خود را در آن ایفا كرده اند. مقاله مهدی حسینی
سهم فرهنگ های شرقی : هند، چین و خصوصاً ژاپن نیز در شكل دهی عینی آثار هنرمندان سدة نوزدهم بسیار چشم گیر و حائز اهمیت است.
در حقیقت هنر نوین بدون توجه به دیگر فرهنگ ها اصولاً نمی توانست تكوین پذیرد.
Japonisme واژه ای است كه در اغلب نوشته های مربوط به هنر نوین مكرر به چشم می خورد و آنچه مسلم است در روند شكل گیری مدرنیسم تأثیری به سزا داشته است.
ماده فرهنگ چینی ژاپنی
- هنر ژاپن
میراث مشرق زمین – به خصوص چین – به نحو بارزی در تاریخ فرهنگ ژاپنی بازتاب یافته است. تمدنی كه بیش از هر تمدن دیگر،در تكوین خلق و خوی، ذوق ادبی و هنری،نحوة تلقی از آیین بودا در ژاپن اثر گذاشت، تمدن چین است. در حدود قرن هفتم، تمام گنجینه های گرانبهای این تمدن،اعم از رسم الخط، هنر، آداب ، راه فرزانگی كه در آیین كنفوسیوس متبلور شده بود،آیین بودا، چه فرقه بودایی سرزمین پاك (آمی تابا) یعنی زن، چه فرقه های دیگر، یعنی در اصل آثار اندیشه هنری كه از صافی ذهن چینی گذشته بود، عرفان شاعرانة مكتب تائو، و ارمغانهای هنری،بخصوص نقاشی و دید اسرارآمیز چینی ها از شگفتیهای طبیعت،در ژاپن حضور داشت.
ژاپن شیفته و دلباخته تمدن چین بود به طوریكه آنچه از آن دیار می آمد، بی چون و چرا پذیرفته می شد. حتی مواد و اسلوبهای مورد استفاده هنرمندان غالباً چینی بودند، مضمونها ریشه چینی داشتند» ما بااین اوصاف، خصوصیاتی در فرهنگ ژاپنی میتوان یافت كه نتیجة واكنش آگاهانة آنها در برابر تأثیرات خارجی و بهره گیری از سنتهای بومی است. در واقع سبب اصلی شگفتی ژاپن به چین ، شباهت جوهری نگاه این دو قوم به عالم وجود بود.
هر دو قومی و غایت عملی بودند و به معقولات و كلیات و مباحثات صرفاً عقلی اقبالی نشان نمیدادند، هر دو به موارد خاص و ملموس و وجه انضمامی امور و اشیا می پرداختند هر دو ذوقی به غایت شاعرانه و آمیخته با دید تصویری داشتند، و در نتیجه گرایشی طبیعی به بیان شاعرانه حضوری و حلات درونی و الهامات شهودی، نشان می دادند و از شیوة استدلالی و انتزاعی تفكر هندی پرهیز می كردند.»
علاوه بر همانندی های فكری، میان ساختهای اجتماعی این دو قوم نیز، وجوه مشترك بسیار بود. » همان “ در واقع ژاپنی ها آنچه را كه طی قرنها از هنر چینی به وام گرفتتند از آن خود كردند و عناصری نیز بر آن افزودند و بدین سان آنها توانستند دستاوردهای متمایز و ارزندهای به جهانیان عرضه بدارند.
خرید و دانلود آنی فایل